20110317

برای ایمان عنایتی

دوست خوبم ایمان
حرف زدن از تو یا گاهی با تو برای من همه ی گذشته است نه اینکه تو در تمام گذشته ی من بوده ای یا من و تو با هم خیلی خیلی زیاد رفیق بودیم شاید چون تو از اونجایی میایی که من اومدم و باز شاید چون اون روزهایی که تو و بقیه ی همسالانم که بیشترشون دیگه خیلی دور شدند با هم گذروندیم بهترین روزهایی ست که من تا بحال دیدم
شاید بازی جنگل باران [؟] موضوع تعیین کننده ای باشه و البته حتما مجید پورداداش
من و تو از نیکان به سمپاد از اونجا به هنرهای زیبا و از اونجا به دانشگاه ملی رفتیم
من هیچ وقت فکر نکردم تو خیلی با من راحتی نمی دونم چرا
 اما خیلی اصرار دارم تو رو به یاد بیارم به عنوان کسی که من باهاش راحتم تا شاید خودم رو به روزهایی پیوند بزنم که دیگه نیستن و همه ی آرزوی من هستن
چندین سالی هست که بیشتر مواقع از هم بی خبریم
همه ی این ها هست اما وقتی اون شب دیدمت انگار برادری که ندارم بودی توی لباس دامادی

No comments:

Post a Comment