20090529

گاهی چنان غرق آرزوهایی که فراموش می کنی خود آرزوی کسی هستی

20090528

جوانی که تازه فهمیده هنوز خوشبختانه کودک است در چنبره ی حجم حجیم سرگردانی اش از خود یک سووالِ واضح دارد
کار، برای کار؟
چگونه باید کار، کرد برای لذت بردن و کار، کرد برای معاشِ بهتر و کارِ خوب کرد و کارِ گِل نکرد و حرفه ای شد و بود و ماند وفقیر نماند؟ اِنریچمنتِ همه جانبه چگونه میسر میشود؟
از یک امرِ فرهنگیِ عام المنفعه ی دوستانه آیا سخیف است امرارِ معاشِ علنی از گوشه ای؟
سرنخ گم شد

20090513

بلاگربرای من یه چیزس مثل ترین اسپاتینگ برام کلی معنی داره
بلاگر برای من یه دنیا خاطره کریه و دوست داشتنیه
من کم بلاگر میام می نویسم مثل اینه که یه چیزیم کجه
یه جام شکسته حالم بده
من وبلاگ فعال و پر از پست خودم رو میخوام

20090501

مربای به گرچه بی نظیره اما اگه نخوریش کپک می زنه
گل گرچه زیباست بگذاریش شب طمستون بیرون خونه یخ می زنه
بادوم گر چه عزیزه نشکنیش پوک میشه
کتاب گرچه تو کتابخونه خوشگله نخونیش مفتش گرونه
جوونی گرچه غرور انگیزه نجنبی به بادش دادی