20110925

گویی بر عبث می پاییم

دو سه روزیه که باز در سفریم 
تلاش میکنم طبق معمول اسیر اندیشه های تفاوت سنجی این جا و آن جا ( ایران و اروپا)نشوم
به ما چه که در اروپا چه می کنند
ما هستیم در تهران و شزایط خودمان
چه اهمیتی داره ما چفدر عقبیم یا این ها چقدر جلو تر هستند
چرا باید معانی اساسی شکل دهنده ی جامعه ی مدرن
مثل قوانین و نحوه اجرا و رعایت آن ها
یا مثلا طرز تلقی مردم از مناسبات اجتماعی
یا حریم خصوصی 
 یا نقش پایگاه های اجتماعی - مذهبی مثل کلیسا 
را با معادل هایش در جامعه ی خودمان مقایسه کنم
سر صبحانه نهار و شام لازم نیست حرف ها همین ها باشند

اما ظاهرا تلاش بیهوده ای است، من که نمی توانم

20110918

خودآگهی های تجربی

حواسم باشه از این به بعد برای پختن غذا آتیش اختراع نکنم و هر بار کسی گفت شما؟ من شجره نامه ام رو نگم
اگه قرار شد کار تازه ای انجام بدم تمام کوله بار آرزوهام رو توش خالی نکنم و اگه دو روز فرصت شد جایی برم دنبال استفاده بهینه از تمام لحظه هاش نباشم
اگه  قرار شد کمکی به کسی بکنم لازم نیست خودم رو فنا کنم 
لطفا هر بار که بر عمر رفته نظری می افکنم بی زحمت از سال هزار و سیصد و شصت شروع نکنم. همین یک سال قبل رو ادم بتونه 
تحلیل و تفسیر کنه هنر کرده

20110917

1235

ما تاوان ندانم کاری گذشتگان را پس میدهیم؟"
یا آیندگان تاوان ندانم کاری ما را پس خواهند داد؟
همه چیز وقتی به تاریخ پیوست آماج انتقاد میشه
و کیه که از گذشته راضی باشه؟
حتی اگه 
ادم حواسش باشه که دیروز هر کاری در توانمون بوده انجام دادیم
"اصولا آدمی زاد اونقدر خودپرست هست که هر کاری دستش بیاد برا خودش میکنه
سی و یک جولای دوهزار و یازده

جالبه که یادم نمی یاد اینا چی بوده نوشتم

20110908

هیچ سر و هزار سودا

http://www.responsivefacade.carbonstudio.ir/
گاهی فکر میکنم کار داره من رو هضم میکنه
یه نشونش اینه که سر و کله ی پست های کاری هم به این صفحه داره باز میشه
پروژه ای که نزدیک دو سال سرگرمش بودیم رو شروع به اجرای کارگاهی کردیم 
میشه به نظرم هزار جور مختلف راجع بهش حرف زد
کلی نقد
کلی نکته
یه داستان بلند
کلی ابتکار
یه عالمه عمر رفته
که به مرور لابد نوشته میشه