گاهی بی آنکه بخواهم پیش می روم و امروز از آن روزها بود
دوست دارم بنشینم و در کار های بسیاری که دارم مداقه کنم
دوست دارم کسی باشد که پا به پای حماقت های من بیاید در کار و کاسبی
دوست دارم یه بار دیگه وقت کنم یه پرزانتاسیون خوب داشته باشم
میخوام گرچه شاگردام کلافه ام میکنند با سستی و خمودگی شان ولی من کوفته نشوم که نمیشه
امروز مثل دیروز و متاسفانه روز آغاز هفته
من بی انکه بخواهم روی شیب فقط لیز خوردم
و بی معرفت هیچ خاری شاخه ای درختی چیزی ندارد این کوه، که آدم موقع لیز خوردن دست آویز کند
تا ابد انگار درگیر تاریخ های تحویل خواهم ماند
No comments:
Post a Comment