20110321

برای مصطفی صادقی پور

برای تو که از دور با هم سال ها خیلی رفیق بودیم همین جوری
و وقتی به وقت اضافه رسیدیم کلی یهو رفیق تر شدیم
بعدش که رفتی تا امروز اونقدر ازت تعریف خوب کردم این ور و  اون ور که تمومی نداره
و باید بگم که خیلی ها هم با من کلی مخالفت کردن
آرزو میکنم برنگردی اگه باعث میشه هر روز مفید تر باشی برا خودت که فکر می کنم مهمترین مساله ی ذهنته
جا داره از اون موتور سواریه پرهیجان  هم یاد کنیم که داشت منجر به ایجاد موقعیت لاینحلی در کانون خانواده میشد
درچند جمله تو برای من این جوری هستی
سرت خوش و ایامت به کام
نوروز نود

1 comment:

مصطفی said...

از یک طرف در این که من آدم نچسبی هستم شکی نیست... بنابراین به آن خیلی ها حق می دهم و البته می دانی که مشکلی هم ندارم با این قضیه. از طرف دیگه ابایی ندارم از این که بگم از این که این نوشته رو از تو درباره خودم خوندم قند ته دلم آب شد (که معمولا نمی شود)... با یادآوری ماجرای موتورسواری باید اضافه کنم که به قول اون رفیقمون همه خل و چل های عالم یه جورایی با هم آشنان. :) شاد باشی و ممنون از لطفی که به من داشتی و داری. امیدوارم سال ها مفید فایده بمونه این روابط

Post a Comment