Berlin,August2009 |
روزی که این عکس گرفته شد بی هدف در خیابان های شهر برلین پرسه میزدم و احتمالا فقط از ترکیب این همه بطری در یک ویترین خوشم آمده یا اینکه حداقل الان چیز بیشتری به خاطر نمی آورم. امروز اما دیدن این همه تنوع بطری ها در یک ویترین کوچک مرا جای دیگری می برد. نوشابه های سیاه و زرد مان را به یاد می آورم که تازگی ها هزار برند و نام و عنوان تجاری دارند اما همه شان یا سیاه اند یا زرد یا مزه ی پپسی می دهند یا کانادا یا کوکا. درعین این همه تنوع ما چیز زیادی به چنگ نیاورده ایم ...آن بطری های پشت ویترین به نظرم تجسم طنزآمیز یک جامعه ی پلورال است که به واسطه پذیرفتن تکثر آرا به عنوان رمز پویایی تنها نوشیدنی زمزم و تنها سواری، ایران خودرو نیست
1 comment:
یاد این جمله افتادم،هفتاد میلیون بازیگر هفتاد میلیون نقش و تنها یک سناریو برای نقش اول
Post a Comment