20110705

شاید چون هوا گرم بود



پامناری های سی و پنج سال پیش


مردم هجوم آورده بودند بستنی یخی بگیرند
پامنار بسته بود
بالاتر هم بسه تر، چون داشتند شربت میقاپیدند
بوی عرق میدادند اینهایی که در پیاده رو شونه به شونه ایستاده بودند
لابد این روزها باز هم عیده

فروشنده هایی که دیگه بعدالظهر آفتاب به مغازه های پر از
انواع ورق ها و پروفیل های فلزی شون میافته
 و تنها راه نشستن تو سایه ی اون ور خیابونه
خیلی پرشور در مورد این هجوم برق آسای ملت به بستنی ها
گفت و شنود میکردند


مغازه ای این وسط ها به بهانه اینکه خرده فروشی نداره سه چهار برابر نیازم
بهم ورق آلومینیوم فروخت

یک دخمه ای آن طرف تر به مقدار نیازم از ورق برید
و با اکراه بقیه اش را به بهانه ی ضایعاتی بودن به یک دهم !!!!قیمت فروش خرید
چون لابد مطمین بود که من اون تیکه فلز گنده رو جایی ندارم ببرم
چون میدونست من فروشندم


بهش گفتم

شاید هم فقط فکر کردم دارم میگم
فکر نکن چون من عینک آفتابی دارم سر در نمی آرم چی کار داری میکنی

به روی خودش نیاورد
منم خیلی پیله نکردم شاید چون هواخیلی گرم بود

اومدم بیرون
هنوز خیابان بسته بود
هنوز مردم بستنی یخی طالبی میخوردند
هنوز مغازه دارها عرق میریختند

خیلی معامله ی بدی بود
شاید چون هوا گرم بود




1 comment:

حسام دات کام said...

لایک. و نصفی از این لایک به گذاشتن عکس است!‫

Post a Comment